آرام آرام زیارت نامه بخوان! وقتی بغضت را فریاد می کنی، آن گونه فریاد نکن که شرطه های وهابی بشوند. اینجا وقتی می خواهی زیارت نامه بخوانی، سرت را در شبکه های پنجره ها فرو ببر و پیشانی ات را به آن بچسبان و تا دلت می خواهد گریه کن و خالی شو!
زیارت نامه که می خوانی زینب (علیها السلام) را یاد کن که سر در آغوش حسین (علیه السلام) طشت پرخون را گریه می کرد. زیارت نامه که می خوانی به یاد بیاور لب های کبودش را که زیر عبا پنهان می کرد و زینب سر به زیر چادر می برد تا برادر دانه های سرخ اشک هایش را نبیند.
زیارت نامه که می خوانی به یاد بیاور عطشی را چنگ انداخته بود بر گلوی حسن (علیه السلام) می خواست از تشنگی حسینش جدا نماند. حنجره اش می سوخت همچو حنجر سوخته علی اصغر، نفس هایش آتشناک بر می آمد، همچو نفس های آتشناک رقیه. جگرش لخته لخته بر طشتی از خون و نفاق، گل می کرد، همچو قطره قطره خونی که از لبان عباس (علیه السلام) می آمد.
نگاه کن…
از همین جا هم می توانی تیرها را ببینی بر تابوت امامت! بگذار تمام غربت بقیع بر دلت بنشیند و بغضی سنگین، راه گریه را ببندد. سر بر دیوار اندوه بگذار و در غریبانه های یاد حسن (علیه السلام) غرق شو! اما آهسته که حسن (علیه السلام) هنوز هم غریب و مظلوم است.