ای کاظم آل محمد! ای مهار حکمت و حلم بر دهان کف آلود خشونت و خشم! غضب از حلم تو خشمگین می شد، صبر از تو بی طاقت می گشت و زندانبانان، اسیر صفا و عبودیت تو می شدند و محبس به محبس، شب زنده داری تو را جابه جا می کردند و زندان به زندان، ایمان و ذکر و تهجد تو را به بند می کشیدند.
سلام بر تو که وارث نیکان و آبرو بخش نیاکانی! سلام بر تو که نیازمندان را باب الحوائجی! سلام بر سجاده ای که از اشک هایت خیس می شد، و بر زمینی که پیشانی و صورت بر آن می نهادی، و بر آن دستها که به درگاه خدا می گشودی! سلام بر غل و زنجیری که از بوسه بر دست و پایت، قداست یافت! سلام بر مرقد نور افشانت که آسمان تیره عراق را روشن ساخته است…
نامت از دهان افلاک نمی افتد؛ کهکشان، کهکشان نام مقدست را آواز می دهند بر گستره جهان، تا ذائقه تلخ دنیا شیرین شود به شهد ملکوتی آهنگین نام دلنشینت. نامت باران می شود و تقدیر خاک را بهاری می کند. در گوش ثانیه ها، صلابت توفنده نام مقدست هجی می شود و از آن پس دقایق دلنشین می شوند و رودها به آرامش می رسند و پروانه ها شمعی برای سوختن و دلدادگی می یابند. میلاد با شکوهت خجسته باد!