مدرسه علمیه الزهرا همدان

|تماس
15 رجب؛ 62 ﻫ . ق؛ وفات حضرت زينب (سلام الله علیها)
ارسال شده در 17 خرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

نام تو كه بر قلم مي ­آيد خاطرات تلخ و سنگين كربلا هم مي ­آيد.

چه رازي است ميان نام تو و كربلا كه هرگاه نامت بر زبان­ها تكرار مي ­شود، سوزش درد كربلا هم قلب ­ها را مي سوزاند.

وقتي قلم نامت را مي ­نويسد بي ­اختيار دست بريده عبدالله هم مي ­آيد، فرق شكافته عباس و دستان بريده و چشم پاره شده ­اش، بدن ارباً ارباي علي اكبر، حنجر شكافته علي اصغر و سخت­ تر و تلخ­ تر و دردآورتر حسين وقتي در گودال دست و پا مي­ زد و از تو مي­ خواست به سوي خيمه­ ها بازگردي كه بچه­ ها ديگر پناهي جز تو نداشتند.

زينب بانوي صلابت و يقين!

چه رازي است ميان اسم تو و قلب­ هايمان كه تا نامت را بر لب جاري مي ­كنيم قلب­ هايمان خون مي­ گريد و سوگوار لحظه­ اي مي ­شود كه تو با تمام داغ و غربت، غريبانه با عالم خاك وداع كردي تا از ناراستي ­هاي زمانه به مادر شكايت كني

و اينك خداحافظ  پرستوي زخمي خانه به دوش.

خداحافظ امانت دار علم لدني كه جام­ هاي بلا را در امتحان <توفان پر بلاي كربلا>، <طشت خون>، <سرشكافته> و <پهلوي شكسته> بدون هيچ شكوه نوشيدي و محو جلوه­ هاي حق بودي.


1 نظر »
13 رجب؛ آغاز ايام البيض
ارسال شده در 15 خرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم


وقتي گل و لاي گناه، آب دل را كدر مي ­كند و عفونت معصيت، گوش­ هاي جان را سنگين مي­ كند، وقتي كه دود و دم نافرماني خدا چشم دل را كم سو مي ­كند؛ عشق، تنگي نفس مي­ گيرد و گلوي روح مي­ سوزد. آن­ گاه است كه به فكر مي­ افتي تا با داروي شفابخش <ثقلين> خودت را از درد پوچي نجات دهي و اعتكاف چاره سازت مي ­شود.

سفر چند روزه به سرزمين صفا و صداقت و غوطه ور شدن در زلال معنا.

اعتكاف ميثاقي است دوباره، عهدي است صدباره و نگاهي يك باره به عمق ناپيداي عشق.

اعتكاف يعني توقف چند روزه در ايستگاه مسجد جامع تا با زبان روزه كركس آمال و هوس را حبس كني و مرغ دلت را بال دهي تا پرواز كند براي سير به آفاق و انفس و كنج كوچك اين مسجد، چه وسعت فراخي در خود نهفته دارد. در اين كنج خلوت و آرام، خالي از همه ولوله­ ها و ابليس  ها كه مي ­توان به ياد آورد و تكرار كرد همه آن چيزهايي كه به تو بخشيده­ اند و قدر ندانستي.

اين­ جا مي ­تواني سبكبارتر برخيزي و ابليس­ ها را از خود براني و سفره دردهايت را در محضر حضرت دوست بگشايي.


هيچ كنجي بي دد و بي دام نيست / جز به خلوتگاه حق آرام نيست


3 نظر »
عطر خوش حضور
ارسال شده در 15 خرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

بطن آفرينش منتظر معجزه اي است فراتر از درك زمان! و ديوار كعبه منتظر است تا بشكافد از بزرگي روحش و از بلندي نامش!

تمام پنجره هاي مكه، حيرت زده كعبه را مي نگرند كه در خوش آهنگي لحظات بالا دست و مقدس ترين دقايق حضور، زيباترين بهار، گل خواهد كرد!

يك آسمان بلاغت، يك كهكشان فصاحت، يك اقيانوس عدالت در مقابل ديدگان حيرت زده ي حجاز، از پيشاني كعبه طلوع خواهد كرد. او كه كامل كننده ي دين احمد(ص) خواهد بود!

مكه پا به پاي بنت اسد درد مي كشد و زمان شتاب مي گيرد تا خواب كوچه هاي سرشار از شيطان، از صلابت گام هايش، آشوب شود.

امروز مكه منتظر است. منتظر مردي كه شانه هاي جوان مردي اش، تسكين دهنده ي دردهاي دردمندان خواهد بود. مردي كه خرابه هاي محزون كوفه، طنين گام هايش را مي شناسند. مردي كه نگاهش تصوير مردانگي است و كلامش، زندگي!…

و ديوار كعبه شكاف مي خورد تا لحظه هاي رسيدنش را در آغوش معطرش تجربه كند.

ادامه »

نظر دهید »
و هنوز عطر تو را مي­ جويم...
ارسال شده در 13 خرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

آن روز؛ 12 بهمن ماه, كه مي ­آمدي, با آرامش آمدي و اطمينان … , 14 خرداد هم كه مي­ رفتي با آرامش رفتي و اطمينان!

12 بهمن ماه كه مي ­آمدي جمعيت موج مي ­زد و شهر به انفجار نزديك شده بود از شوق حضورت … 14 خرداد هم كه مي­ رفتي, جمعيت موج مي­ زد و شهر به انفجار نزديك شده بود, اما اين بار از شدت اندوه!

ادامه »

نظر دهید »
سيصد آيه براي تو
ارسال شده در 13 خرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

همه‌شان را متبرک کرده ‌اي، همه اين سوره ‌هاي صد و چهارده گانه را و اگر ابن عباس نمي ‌گفت: نَزَلَتْ فِي عليٍ ثلاث مائة آيه؛ سيصد آيه در شأن علي(ع) نازل شده؛ من مي ‌گفتم عطر نابِ حضورت در تک تک آن شش هزار و دويست گانه ‌ها جاريست و کيست که نداند!

ادامه »

نظر دهید »
یک آسمان بلاغت
ارسال شده در 12 خرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

13 رجب 23 سال قبل از هجرت؛ ميلاد پيشواي اول مسلمانان، امام علي (علیه السلام)
بانويي در مقابل ديوار كعبه ندا مي­ دهد: خدايا اين حمل را بر من آسان كن، و ناگاه ديوار كعبه شكافته مي­ شود تا مادر قدم در كعبه نهد و ديوار بسته شود و در كعبه به هيچ روي باز نگردد تا نوزادش قدم در اين سراي فاني بگذارد كه نامش دل مشتاقان را به وجد آورد و ذكرش دل­ هاي گمراه را به راه. نوزادي قدم به اين دنياي خاكي بگذارد تا ﴿…إني أعلم مالا تعلمون﴾([1]) معنا يابد. مردي كه هيچ خندقي جلودارش نبود و هيچ خيبري تاب بازوان ستبرش را نداشت. مردي كه هيچ <عمرو> و <مرحبي> مقابلش قد علم نكند؛ مگر اين­كه هم آغوش خاك شود.
نه بشر توانمش خواند نه خدا توانمش گفت / متحيرم چه نامم شه ملك لافتي را
عظمتش آسمان­ ها را به زانو در آورد و كعبه، شكوهش را تفسير كند. مردي كه كاينات با تكرار نامش به تكاپو افتند و قيام كنند، فراتر از عشق زمين كه شاعران ديوان­ هايشان را با نام او مزيّن مي­ كنند. يك آسمان بلاغت و يك كهكشان فصاحت كه فاتح دل ­هاي عاشقان است و التيام زخم ­هاي ضعيفان و مرهم دل­ هاي غريبان. <السّلام علي ابي الأئمة و خليل النبوة والمخصوص بالأخوّة…>

پی نوشت:
[1] . البقره ﴿2﴾ : 30.


1 نظر »
10 رجب 60 ﻫ . ق؛ تولد حضرت علي اصغر (علیه السلام)
ارسال شده در 11 خرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

چشمانت چه قدر خوب مسير آفتاب را مي­ شناسد، تو كه ملايك دست به دست از آسمان به زمين آوردندت تا از گلوي گداخته كربلا، صداي زاري ­ات، كائنات را در هم بريزد. راه دراز عاشقي را چه زود پيمودي، راه سرخي كه نام قبيله سبزت را تا ابد بر پيشاني بلند تاريخ حك كرد.

يك روز بردوش فرشته­ ها آمدي و رباب خندان و پر غرور تو را در آغوش حسين (علیه السلام)  نهاد و شش ماه بعد در آغوش فرشته ­ها رفتي با حنجري دريده و رباب با چشماني اشكبار تنها نظاره­ گر دستان حسين (علیه السلام) بود كه تو را به آغوش سرد خاك مي سپرد.

در سپيده دمان نور تو را شست و شو داده ­اند كه چون خورشيد مي­ درخشي در دستان پدر و نگاه حسين (علیه السلام)  به گلوي نازكت گوياي دردناك ­ترين ماجراي عاشورا است.

تو اسطوره ناتمام تاريخ تشيعي كه آمدنت اتفاقي بزرگ بود و رفتنت اتفاقي عظيم­ تر كه در لحظه لحظه ­اش حماسه ­اي شگفت جاري بود. آمده­ اي تا آخرين سرباز حسين (علیه السلام)  باشي. كوچك­ ترين سربازي كه نداي <هل من ناصر> حسين (علیه السلام)  را بي­ پاسخ نمي­ گذارد با گلوي نازك دريده ­اش.


نظر دهید »
10 رجب 195 ﻫ . ق؛ تولد امام محمدتقي جواد الائمه (علیه السلام)
ارسال شده در 11 خرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

مي­ آيي با بشارتي براي مدينه عشق، براي خطه توس، براي سلطان خراسان، علي ­بن موسي­ الرضا (علیه السلام) ، تو كه در آفاق يگانه ­اي. مي ­آيي با عظمتي به وسعت تمام آسمان­ ها، تو كه هيچ معمايي برايت غامض و هيچ علمي برايت دشوار نيست. مي­ آيي تا با حضور سبز خود مسير امامت را تا رويش اولين سپيده موعود، ادامه دهي. دست­هايت سخاوت­ مندترين فصل سبز هستي­ اند.

آسمان را با قنوتت، زمين را با نگاهت، مسكينان را با ملاطفت و درماندگان را با اجابتت مثل نسيم بهاري نوازش خواهي كرد.

مي ­آيي تا ادامه دهنده وقار محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) ، صبر علي (علیه السلام) ، معصوميت زهرا (سلام الله علیها) ، سخاوت حسن (علیه السلام) ، شهامت حسين (علیه السلام) ، عبادت سجاد (علیه السلام) ، علم باقر (علیه السلام) ، حلم صادق (علیه السلام) ، مظلوميت كاظم (علیه السلام)  و كرامت رضا (علیه السلام) باشي.

مي­ آيي تا شور ولايت در نگاه تك تك ستاره­ ها بدمي و شوق سخاوت را در سينه تك تك ابرها بكاري. مي­ آيي تا هيجان در شريان رجب بدود و شور غوغا كند و شريعت به گفتار و رفتار تو تكيه زند و قصه ولايت دنباله دار بماند.



نظر دهید »
نخستین نعمتی که خدا به انسان ارزانی داشت...
ارسال شده در 11 خرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

روزي رسول خدا( ص) از اصحاب خويش درباره ي نخستين نعمتي كه خداي مهربان ارزاني داشت، سؤال فرمود. هر كدام به بهره هايي كه از دنيا و خورد و خوراك و زن و فرزند داشتند، اشاره كردند؛ تا اين كه پيامبر(ص) به امام علي(ع) فرمود: «اي علي! تو بگو» آن حضرت در پاسخ فرمود: «اين كه مرا خلعت وجود و هستي بخشيد، در حالي كه چيزي نبودم و با من به نيكويي رفتار نمود و مرا زنده نگه داشت و مرا از نظر تركيب ظاهري، در بهترين شكل آفريد، و نيز اين كه مرا انساني اهل فكر و دقت قرار داد، نه اهل بي فكري و فراموش كاري و به من قوه ي درك و شعور عطا فرمود و برايم چراغ روشن هدايت و رستگاري قرار داد و به دين خويش راهنمايي ام كرد و بدين سان، از راه مستقيم خويش گمراهم نساخت، و نيز اين كه به من حيات و زندگي ابدي و جاويد بخشيد كه فنا و نيستي در آن راه ندارد و آزاد و صاحب ملك خلقم فرمود و بنده ي كسي نساخت و زمين و آسمانش را مسخّر من نمود». در پايان هر كدام از اين كلمات پيامبر(ص) مي فرمود: «آري، صحيح است». سپس فرمود: «ديگر چه نعمتي به تو عطا شده است؟» امام(ع) پاسخ داد: «نعمت هاي الهي پاكيزه و بي پايان است و كسي را ياراي شمارش آن ها نيست». پيامبر(ص) تبسمي كرد و فرمود: «علم و حكمت گواراي تو باد يا علي!».([1])
پی نوشت:
[1]. بحارالأنوار، ج 40، ص 175.

1 نظر »
1 رجب 57 ﻫ . ق؛ تولد امام باقر(ع)
ارسال شده در 3 خرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

مردي مي ­آيد از تبار زلالي و پاكي. بزرگ مردي افلاكي كه پنجمين چراغ هميشه روشن كوچه­ هاي امامت است.

همو كه نويد شكوفا شدنش در بوستان امامت را جدّش محمد مصطفي (صلی الله علیه و آله و سلم)  به جابر داده بود.

او كه دريچه­ هاي بسته جهل، رو به روي نگاهش به سمت آسماني از معرفت گشوده مي­ شوند و تمام منابر، بوي حكمت مي گيرند تا كلمات بال و پر بگيرند.

ادامه »

6 نظر »
  • 1
  • ...
  • 67
  • 68
  • 69
  • ...
  • 70
  • ...
  • 71
  • 72
  • 73
  • ...
  • 74
  • ...
  • 75
  • 76
  • 77
  • ...
  • 79

درباره ما

بسم الله الرحمن الرحیم

کاربران آنلاین

  • مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل
  • صفيه گرجي
  • زهرا شریفی آبدر
  • زفاک
  • نورفشان
  • بتول منصوریان

پیوند ها

  • مقام معظم رهبری
  • بنیاد علوم وحیانی اسراء
  • معاونت پژوهشی مدرسه علمیه الزهراء
  • مرکز خبر حوزه های علمیه
  • نرجس خاتون
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه الزهرا همدان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • در کوچه های تقویم
  • 30یاسی
  • فرهنگی
    • فعالیت های فرهنگی مدرسه
  • لینکدونی
  • معرفت شناسی
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار

  • امروز: 276
  • دیروز: 18
  • 7 روز قبل: 322
  • 1 ماه قبل: 3449
  • کل بازدیدها: 200725

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان