وقتي گل و لاي گناه، آب دل را كدر مي كند و عفونت معصيت، گوش هاي جان را سنگين مي كند، وقتي كه دود و دم نافرماني خدا چشم دل را كم سو مي كند؛ عشق، تنگي نفس مي گيرد و گلوي روح مي سوزد. آن گاه است كه به فكر مي افتي تا با داروي شفابخش <ثقلين> خودت را از درد پوچي نجات دهي و اعتكاف چاره سازت مي شود.
سفر چند روزه به سرزمين صفا و صداقت و غوطه ور شدن در زلال معنا.
اعتكاف ميثاقي است دوباره، عهدي است صدباره و نگاهي يك باره به عمق ناپيداي عشق.
اعتكاف يعني توقف چند روزه در ايستگاه مسجد جامع تا با زبان روزه كركس آمال و هوس را حبس كني و مرغ دلت را بال دهي تا پرواز كند براي سير به آفاق و انفس و كنج كوچك اين مسجد، چه وسعت فراخي در خود نهفته دارد. در اين كنج خلوت و آرام، خالي از همه ولوله ها و ابليس ها كه مي توان به ياد آورد و تكرار كرد همه آن چيزهايي كه به تو بخشيده اند و قدر ندانستي.
اين جا مي تواني سبكبارتر برخيزي و ابليس ها را از خود براني و سفره دردهايت را در محضر حضرت دوست بگشايي.
هيچ كنجي بي دد و بي دام نيست / جز به خلوتگاه حق آرام نيست
اعتکاف فرصت خوبی برای آسمانی شدن است
ممنون که به ما سرمی زنید باز هم منتظر شما هستیم