مدرسه علمیه الزهرا همدان

|تماس
5 مرداد 1367؛ آغاز عمليات غرور آفرين مرصاد
ارسال شده در 5 مرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

«فصبّ عليهم ربّك سوط عذاب»(1) ، «إنّ ربّك لبالمرصاد»(2) آن هنگام كه گروهي فرمان خدا را پاسخ مي ­گويند و دعوتش را لبيك، همان وقت ياري خدا است و پيروزي نيز فرا مي ­رسد.

دسته دسته مي­ آمدند مزدوران روبَه صفتي كه كتف ­هايشان بوي ضحاك مي­ داد و دست­ هايشان بوي دسيسه.

مي­ آمدند امّا به نيستي مي­ شتافتند. مي ­آمدند، ولي نمي ­دانستند: «وجعلنا من بين أيديهم سدّاً و من خلفهم سدّاً فأغشيناهم فهم لايبصرون»(3)

نمي­ دانستند كه حماسه آفرينان با سينه ­هايي گشاده در مشرق استقامت ايستاده ­اند تا تجاوز و تهاجم جانيان بي ­روح را به آتش بكشند.

مردان حماسه و خون، مرداني از قبيله كربلا و ياراني از عشيره عاشورا كه يقين داشتند رفتن تا خدا، بهايي جز جان نمي ­خواهد.

گردان گردان ايمان و لشكر لشكر مجاهد در راه بود تا درس سنگيني به كوردلان تهي مغز دهند و آن­ ها را معدوم معركه كينه توزي و مكرورزي خويش كنند؛ فداي زياده خواهي نفسْ­هايشان.

پی نوشت:
1. الفجر ﴿89﴾ : 13.
2. الفجر ﴿89﴾ : 14.
3. يس ﴿36﴾ : 9.

1 نظر »
فصل ميهماني
ارسال شده در 2 مرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

هر 11 ماه سال يك سو و اين يك ماه سوي ديگر و هنوز كفه اين يك‌ ماه سنگيني مي‌ كند!

يازده ماه دل مشغولي هايت چيزهاي حقير است و سخيف دنيوي و عمرت به بطالت مي گذرد و بيهودگي! اما اين يك ماه كه از راه مي رسد، آيين ديرينه سحرهاي معهود به رويت رخ مي گشايند، تا با زبان اشك و دعا از اسرار غيبيه سحرهاي رمضان پرده برداري كني.

تمام اين يازده ماه، اگر آيينه فطرتت در غبار جهل و ناآگاهي تيره مي شود، اين يك ماه آنقدر برايت خلوت هاي پرشور مهيا كرده اند كه اگر اندك همتي كني، به فطرت نخستينت باز خواهي گشت.

از بزم شاه و گدا شنيده اي و اين يك ماه همان بزم شاه و گداست!

اين يك ماه ميهمان ميزباني هستي كه با آن همه ميهمان، اما گويي فقط تو را مي بيند، حرف هاي تو را مي شنود و همة اين بزم را فقط براي تو برپا كرده است تا بخواني اش: <خلصنا من النار يا رب> …

به ميهماني ميزباني آمده اي كه به دست هاي خالي ات نگاه نمي كند، به كوله بار گناه آلودت نظر نمي افكند، تا وقتي مي خواني اش، استجابتت نكند! اين زبان الكن هر چقدر هم از فرط توبه هاي دروغين در لكنت بماند؛ باز هم نگاه مهربانش هر چه بخواهي، عطايت مي كند.

با اين ميزبان غريبي نكن؛ هر آنچه بغض ناشكفته داري، رها كن. تأخير و درنگت را ناديده مي گيرد و شرمساري از بدعهدي ات را …

اما يادت باشد، تا چشم بر هم نهي اين يك ماه گذشته و فصل ميهماني به پايان رسيده است!

يادت باشد ديگر بار فصل ميهماني هست؛ اما دل خوش مكن كه اگر دوباره بدعهدي كردي، فصلي ديگر و ميهماني ديگر ظرف اِنابه و توبه ات را لبريز از استجاب مي كند!

اين ميهماني كه ظرف انابه و توبه ات را بر خوان گسترده بزمش مي نهي و او بي دريغ و با مهرباني آن را پر از استجابت مي كند؛ چنان از اين استجابت در يازده ماه ديگر بهره بگير كه گويا ديگر ميهماني بر پا نخواهد شد و اين آخرين ميهماني است و آخرين فرصت براي درمان دردهايي كه هيچ طبيبي جز او ندارد.

شايد تا ميهماني ديگر نباشي …

1 نظر »
حلول ماه مبارك رمضان
ارسال شده در 1 مرداد 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

بوي رمضان مي آيد، بوي خوب ماه ميهماني و تو ميهمان عرش الهي مي شوي و چه ميهماني با عظمت تر از اين؟!

سي روز ميهمان ربي مي شوي كه تو را از وجود خود آفريد ﴿… وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي…﴾([1]) و خود، تو را پرورش داد كه او رب العالمين است.

سي روز ميهمان نور مي شوي و رحمت و مغفرت!

سي روز ميهمان خلوت كده هاي آبي شب مي شوي تا درياترين غزل ها را بسرايي در زلال ترين روزهاي زندگي.

رمضان مي آيد، ماه خدا! ماهي كه خدا درهاي مهرباني اش را بيش از همه به رويت مي گشايد تا رستگاري در آستانه ي خانه ات، تو را به معراج بخواند.

رمضان؛ دستاورد نقره اي روح انسان است تا در پرتو تلاش و مجاهدت هاي نفس، سپيده باران شوي از سحرهاي <ابوحمزه> و شب هاي <افتتاح>….

الهي! ذرّات وجودم را از ميان جاده هاي سرد و يخ زده ي زندگي به سوي تو آورده ام تا در قافله ي قرب تو جام عشق را بنوشد.

الهي! آن قدر در امتداد سياهي ها دست و پا زده ام كه جز شب، در تنم رخنه نخواهد كرد و كوتاهي دست هايم به آسمان نمي رسد.

الهي! ديرزماني است كه غوطه در دل مردگي خويش مي خورم و مرداب وار در خويش فرو مي روم!

الهي! رشته اي نور مي خواهم كه به روشنايي اش چشم هايم گشوده شود!

الهي! تو را مي خوانم كه هيچ رازي در آسمان و زمين از تو پوشيده نمي ماند: <سُبحانَ مَنْ لاَيَخْفيٰ عليه خافيةٌ في السّماوات والأرضين>.([2])

تو را مي خوانم كه اگر عذرم نپذيري و مرا در آغوش لطفت جاي ندهي، اين محروم دور افتاده، به كدامين آستان رجوع كند تا با رحمت خويش پذيرايش باشد؟!

خدايا! نه طاقت عدلت را دارم و نه تاب عذاب و قهرت را؛ بر من رحمت آر كه تو درياي رحمتي!

1 نظر »
تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد...
ارسال شده در 22 تیر 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

جمعه ها طبع من احساس تغزل دارد
نـــاخــودآگـــاه به سمت تو تــمایل دارد
بی تو چندیست که در کار زمین حیرانم
مانـــــده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد

شاید این باغــــچه ده قرن به استقبالت
فــــرش گسترده و در دست گلایــــل دارد
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
مـــــاه مخفـــــی شدنــــش نیز تعادل دارد

کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خــــرم از پســــــرک هر چه تفـــــال دارد
یـــــازده پله زمین رفت به سمت ملـــکــــوت
یــــک قدم مــــانده زمین شوق تکامـــل دارد
هیچ سنگی نشود سنگ صبـــورت ، تنــــها
تکیــــه بر کعبـــــه بزن ، کعبــــــه تحمل دارد…

«سید حمیدرضا برقعی»


5 نظر »
15 شعبان سال 225 ﻫ . ق؛ ميلاد حضرت مهدي
ارسال شده در 16 تیر 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

چه قدر آمدنت دير شده است.

مي­ ترسم بيايي و بگويند تو آمده ­اي اما من ديگر آن را نشنوم.

مي­ ترسم من رفته باشم و تو آن­گاه بيايي.

اين روزها زمين خاكستري ­ترين روزهايش را سپري مي ­كند. كوچه­ ها سردتر از آنند كه اين خورشيد نيمه جان، پيكر كرختشان را گرم كند. راستي توكجاي اين زمين، صبوري ما را به تماشا نشسته ­اي؟

جمعه­ هاي زيادي است كه شاخه ­هاي گل، در دست­ هايم خشك مي ­شوند و قطار تو به ايستگاه من نمي­ رسد.

تقويم­ ها را نگاه كن…

پر از جمعه ­هاي سوخته ­اي است كه آخرين سلام تو را سياه پوشيده ­اند.

تو در ميان همه باورهايم، در ميان ذهن آشفته ­ام، يگانه ­اي! و من پرهيز از تو نمي­ توانم كرد. هستي ­ات، بودنت و حضورت، پاينده ­ترين باور زمين است، چرا كه اگر تو نبودي ـ استواري هميشه ـ زمين هر لحظه در خويش مي ­مرد.

اي شكوه لحظه­ هاي سردرگمي

اي چراغ اوقات فراموشي و اي پناه اهل زمين!

دست ­هايم را بگير و سينه لرزانم را كه عن قريب است به دام آسيب ­هاي زمانه بيفتد.

مي­ دانم هيچ كس با تو فاصله ­اي ندارد. كافي است دل را صاف كند. كافي است عاشق شود.

پس كمكم كن تا دلم را صاف كنم و عاشق شوم، اي عاشق­ ترين!

نظر دهید »
ای مثل روز، آمدنت روشن
ارسال شده در 12 تیر 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

این روزها که می گذرد هر روز احساس می کنم که کسی در باد فریاد می زند

احساس می کنم که مرا از عمق جاده های مه آلود یک آشنای دور صدا می زند

آهنگ آشنای صدای او مثل عبور نور مثل عبور نوروز مثل صدای آمدن روز است

آن روز ناگزیر که می آید

روزی که آسمان در حسرت ستاره نباشد

روزی که آرزوی چنین روزی محتاج استعاره نباشد

ای روز آفتابی ای مثل چشم های خدا آبی

ای روزِ آمدن ای مثل روز، آمدنت روشن…

این روزها که می گذرد هر روز در انتظار آمدنت هستم

اما با من بگو….

که آیا من نیز در روزگار آمدنت هستم؟


«مرحوم قیصر امین پور»

1 نظر »
12 تيرماه 1349 ؛ رحلت مرزبان حريم تشيع، علامه شيخ عبدالحسين اميني(قدس سره)
ارسال شده در 12 تیر 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

«وقتي كه به حج بيت الله مشرف شدم، در شب ترويه از مكه به عرفات حركت كردم و شب را در صحراي منا ماندم. پس از نماز صبح در روز عرفه به سوي عرفات حركت كردم. وقتي به صحراي عرفات رسيدم، از كثرت جمعيت، جايي براي سكونت و نصب خيمه نبود، اما در گوشه ي بيابان جاي خلوتي بود كه به ملوك و اشراف عربستان اختصاص داشت. به آن قسمت رفتم و شروع به نصب خيمه كردم. ناگهان يكي از مأموران با فرياد مرا منع كرد و گفت: اين جا خيمه هاي امير نصب شده! وقتي اين را شنيدم، فرياد زدم: به اميرت بگو از سرزمين ما بيرون برود. اين سرزمين بندگان است و اين جا براي امرا و رؤسا جايي نيست».([1])
پی نوشت:
1. مهدي لطفي، علامه اميني جرعه نوش غدير، ص 37 ـ 35، از جمله خاطرات علامه اميني(قدس سره).



نظر دهید »
جوان هاشمي  
ارسال شده در 11 تیر 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم


11 شعبان سال 33 ﻫ . ق؛ ولادت علي اكبر (علیه السلام)

آمده ­اي تا عشق محمد (ص) بار ديگر تا عمق دل ­ها نفوذ كند و مردمان يك بار ديگر حلاوت وصال ديدار روي محمدي را بچشند.

متبرك باد نام تو بر پهنه آسمان!

زينت بخش زمين باد چشمان آهو وشت كه چشمان سخن­گوي رسول الله (ص) را به يادها مي ­آورد و قامت آسماني ­ات همواره ايستاده باد كه قامت استوار محمد(ص) را در يادها زنده مي ­كند آن­ گاه كه از حرا باز مي­ گشت.

گوش مي ­سپارم به نداي <لا حول ولا قوة الاّ بالله العلي العظيم> كه از حنجر مباركت خارج مي ­شود و مي­ بينم ترس و رعبي را كه در دل­ هاي دشمنان لانه مي ­كند.

آمده­ اي تا حماسه كربلا را با آمدنت بهاري كني و بال ­هاي سبز جبرئيل را رنگين سازي آن­گاه كه حسين (ع) بر بالينت زانو مي ­زند و صورت بر صورتت مي ­نهد و جوانان بني هاشم را به مدد خواهي مي ­طلبد و جبرئيل براي مدد دل شكسته ­اش مي ­آيد.

مي ­آيي تو كه محمدي(ص) تباري و علي(ع) سيرت و زهرا(س) گونه رفتار مي­ كني با آن خنده­ هاي دلنشينت كه خنده­ هاي عمويت حسن(ع) را در يادها زنده مي­ كند.

قدوم آسماني ­ات بر صفحه دل هايمان هماره جاويد باد.


میلاد سرور جوانان عالم، حضرت علی اکبر علیه السلام

و روز جوان مبارک باد

نظر دهید »
11 تيرماه 1361 ؛  شهادت عالم مجاهد آيةالله صدوقي(قدس سره)
ارسال شده در 11 تیر 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

چهارمين شهيد محراب

«روحانيت نه تنها از شهادت نمي هراسد، بلكه عاشق شهادت است و تاريخ سرخ تشيع، ثابت كرده است [كه] ملت مسلمان، هميشه شخصيت هاي ارزنده ي خود را فداي هدف كرده است… جدايي روحانيت از توده هاي ميليوني مردم، مساوي انهدام كامل انقلاب و تحقق خواسته هاي ابرقدرت هاي خارجي و مزدوران خود فروخته ي داخلي آن هاست».([1])
پی نوشت:
1. يادنامه بزرگداشت سومين شهيد محراب آيةالله صدوقي(قدس سره)، ج 1، ص 418.

2 نظر »
فراتر از يك نام
ارسال شده در 7 تیر 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

7 تير 60 ﻫ . ش؛ شهادت شهيد مظلوم آيت الله بهشتي(ره) و 72 ياور انقلاب اسلامي

تو را در يك نام نمي توان خلاصه كرد، كه تو فراتر از يك نامي.

زندگي را عاقلانه دريافتي، عارفانه زيستي و عاشقانه بدرود گفتي.

به سان دريا بودي كه اگر بايستد مرداب خواهد شد و بدين سان زندگي ات همواره در تكاپو و تلاش بود.

اخلاق را در مكتب اهل بيت: آموخته بودي كه شيفته خدمت بودي، نه قدرت! و بهشت را به بهانه مي دهند، نه به بهانه!

چگونه شرح تو را در بيان مي توان خلاصه كرد؟

انقلاب به تو دل بسته بود و تو نيز دلبسته انقلاب بودي.

اما هيچ دلبستگي نتوانست جرأت هجرت تو را از اين دنيا بگيرد.

چشم هايت ديده باني بود براي انقلاب نو پا و دست هايت، دستگيره اطمينان انقلاب كه كشتي تلاطم مردم را به ساحل مي رساند.

تو فقط يك نام نبودي كه يك معني بودي، معنايي ساري و جاري كه حيات مي بخشيد.

فلسفه زيستنت حسيني بود كه ظلم را بر نمي تابيدي.

تو يك قلب بودي. فردي متجلي در اجتماع و اجتماعي متجلي در يك فرد!

حصار تنگ زمان و مكان را در نورديده بودي، از همين رو بود كه شهادتت نه پايان، بلكه روزنه اي بود به رهايي و تو دريا بودي نه خشك شدني، نه تمام شدني و نه خلاصه شدني


درود بر تو كه در اعتقادت اعتدالي بود و در اعتراضت اعتباري…


2 نظر »
  • 1
  • ...
  • 65
  • 66
  • 67
  • ...
  • 68
  • ...
  • 69
  • 70
  • 71
  • ...
  • 72
  • ...
  • 73
  • 74
  • 75
  • ...
  • 79

درباره ما

بسم الله الرحمن الرحیم

کاربران آنلاین

  • مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل
  • صفيه گرجي
  • زهرا شریفی آبدر
  • زفاک
  • نورفشان
  • بتول منصوریان

پیوند ها

  • مقام معظم رهبری
  • بنیاد علوم وحیانی اسراء
  • معاونت پژوهشی مدرسه علمیه الزهراء
  • مرکز خبر حوزه های علمیه
  • نرجس خاتون
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه الزهرا همدان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • در کوچه های تقویم
  • 30یاسی
  • فرهنگی
    • فعالیت های فرهنگی مدرسه
  • لینکدونی
  • معرفت شناسی
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار

  • امروز: 290
  • دیروز: 18
  • 7 روز قبل: 322
  • 1 ماه قبل: 3449
  • کل بازدیدها: 200725

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان