بطن آفرينش منتظر معجزه اي است فراتر از درك زمان! و ديوار كعبه منتظر است تا بشكافد از بزرگي روحش و از بلندي نامش!
تمام پنجره هاي مكه، حيرت زده كعبه را مي نگرند كه در خوش آهنگي لحظات بالا دست و مقدس ترين دقايق حضور، زيباترين بهار، گل خواهد كرد!
يك آسمان بلاغت، يك كهكشان فصاحت، يك اقيانوس عدالت در مقابل ديدگان حيرت زده ي حجاز، از پيشاني كعبه طلوع خواهد كرد. او كه كامل كننده ي دين احمد(ص) خواهد بود!
مكه پا به پاي بنت اسد درد مي كشد و زمان شتاب مي گيرد تا خواب كوچه هاي سرشار از شيطان، از صلابت گام هايش، آشوب شود.
امروز مكه منتظر است. منتظر مردي كه شانه هاي جوان مردي اش، تسكين دهنده ي دردهاي دردمندان خواهد بود. مردي كه خرابه هاي محزون كوفه، طنين گام هايش را مي شناسند. مردي كه نگاهش تصوير مردانگي است و كلامش، زندگي!…
و ديوار كعبه شكاف مي خورد تا لحظه هاي رسيدنش را در آغوش معطرش تجربه كند.