كربلا سالها در انتظار بود.
كربلا نبض شجاعت است و حيرت جاودانه ي تاريخ بر مدار اشك و گريه.
عطر شهادت از گودال قتلگاه به مشام جانها رسيد <اللهمّ انّي اعوذ بك من الكرب والبلاء>
و اينگونه شد كه كربلا تصويربردار لحظات ارغواني شد.
<اينجا فرود آييد> اينجا دستهاي سقا در كنار فرات جا خواهد ماند و صداي شيون از خيمه سكينه تا آسمان خواهد رفت. اينجا جمال قاسم به چنگال خون ريز خزان خواهد سوخت.
حسين(علیه السلام) اينجا نجوا خواهد كرد:
يا دهر افّ لك من خليل كم لك بالاشراق والاصيل([1])
اينجا همان سرزمين موعود است. قطعه اي از بهشت كه به زمين پيوند خورده است. از مركبها پايين آييد و رحل اقامت افكنيد. اينجا تاريخ، اعجاز عطش را به چشم خواهد ديد.
خيمه هاي غريبي و تنهايي را برپا كنيد و كودكان را مشق عطش بياموزيد. اينجا بايد قرباني بدهيد…
و اين سرزمين قرنهاست كه بوي حسين(علیه السلام) ميدهد. بوي كارواني كه دست در دست هم حماسه ي عاشورا را برپا كردند:
طفل شش ماهه، تشنگي، خنجر، خون، دستان بريده، حنجر پاره پاره شده، فرق شكافته، گوش بريده، سر بريده، خيمه هاي سوخته و … باز تشنگي.
1- سيدبن طاووس، الهوف، ص 102