مدرسه علمیه الزهرا همدان

|تماس
24 ذي حجه ؛ بخشش امام علي(ع) در حال ركوع
ارسال شده در 19 آبان 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

برو اي گداي مسكين در خانه علي زن

كه نگين پادشاهي دهد از كرم خدا را

و ولايت؛ يعني تا تاريخ هست … معناي اين كلمه را بايد جست؛كه در آغاز تنها كلمه بود و اينك اين سكوت عرش

درمانده­ ي درياي سخا، پروانه­ سان به دنبال عطر سخاوت و دست تواناي كريمي مي ­گردد كه خداوند به خصلت آسماني­ اش بنازد… و نگين انگشترش مي­ شود آفتاب تا صداي دردمندي كه مسجد عشق را مي ­آكند، بي­ پاسخ نماند تا جاودانه شود ولايت:

إِنّما وَلِيّكُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الّذينَ آمَنُوا الّذينَ يُقيمُونَ الصّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزّكاةَ وَ هُمْ راكِعُونَ

زمين با چشم ­هاي خويش بارش كلمات ناب ملكوتي و آسماني را بر جبين آفرينش مي­ بيند كه:

خدا را چون علي روح نماز است
   در رحمت به سوي شيعه باز است
             عــلي آيــينه عــشـــق الـــهي               
عـلي مصـداق اعجاز نمـاز اسـت
               ركـوعش شــاهد انفاق، كايشان              
نگاهش هر زمان مسكين نواز است

1 نظر »
23 ذي حجه 1359 ﻫ . ق؛ درگذشت حاج شيخ عباس قمي
ارسال شده در 18 آبان 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

هر روز، هرلحظه و هر ثانيه كه مفاتيح­ الجنان گشوده مي­ شود و دعايي با سوز دلي، با اشك سوزاني بر دل­ها جاري مي ­شود و حلقه اتصالي مي­ شود ميان عاشق و معشوق، حضور آسماني قلمت در نگاه­ ها مرور مي ­شود؛ كه روح تو صفا يافته در اقيانوس معرفت بود…

از اين رو بود كه مفاتيح الجنان، راه هزاره­ هاي انس گشت كه از دستان تو تپيدن آغاز كرد و تو گام برداشتي در راهي كه هميشه به خورشيد ختم مي­ شود تا تراوش­ هاي قلمت چشمه­ اي باشد كه تا ابد جاري خواهد بود، و ساكنان آسمان و زمين پاس بدارندش…

تا اهتمام تو فانوس راه­ هاي شك زده شود… تا دريچه­ هاي مناجات براي هميشه باز بماند و روح جاودانه و پاكت در ميان كلمات هميشه مقدس، هيچ­گاه از يادها نرود…

سلام و صلوات خدا و انبيا و اوليايش تا هميشه جهان و ابديت بر روح پاكت باد…!

نظر دهید »
ميثم تمّار, پرونده­ ي اقتداي خويش را با خون سرخش امضا كرد.
ارسال شده در 17 آبان 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

 22 ذي حجة  )60 هجري(: ميثم تمّار, پرونده­ي اقتداي خويش را با خون سرخش امضا كرد.

شهادت چنان مشتاق وصال تو بود, كه تو مجال رسيدن به كربلا را نيافتي. سينه­ ي لبريز از علم و فقاهت و تفسيرت كه در مكتب علي(علیه السلام) پرورش يافته بود, دل تنگ ديدار بود. و دل تنگي تو را بيش از هر كس ديگري, آن نخل كوتاه قد كوفه مي­دانست.

همان كه هر روز كنارش مي­رفتي و نماز مي­خواندي و رازت را به او مي­گفتي. راز وعده­اي را كه علي(علیه السلام) به تو داده بود. رازي كه از وصال تو, بر سر ِ داري كه از اين درخت مي­ساختند, خبر مي­داد: >خدا به تو بركت دهد اي درخت! من براي تو آفريده شده­ ام و تو براي من نشو و نما مي­كني!<

تو همان بزرگ مردي هستي كه رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) تو را و نام تو را به اميرالمؤمنين(علیه السلام) خبر داده بود و بارها سفارش تو را به آن حضرت كرده بود.

خوشا به حال قلبي كه در سينه­ ي تو مي­ تپيد. قلبي كه مالامال از محبت و شجاعت بود و زباني كه حتي بر بالاي دار هم از مناقب اميرالمؤمنين(علیه السلام) مي­گفت. عبيدالله هرگز حضور چون تويي را در كوفه تاب نمي­ آورد و نياورد!

شهادت مشتاق وصال چون تويي بود. تويي كه شايد اگر آن روز مي­ماندي, هفتاد و سوّمين شهيد كربلا بودي! تويي كه شهادت مشتاق وصالت بود!

( منتهي الآمال, ج 1, ص 405 _ 400.)

 

2 نظر »
انتشار يك عبارت كوتاه، زمان را به لرزه درآورد.
ارسال شده در 17 آبان 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

هفدهم آبان هزار و سيصد و هفت: انتشار يك عبارت كوتاه، زمان را به لرزه درآورد.

«استعمال دخانيات در حكم محاربه با امام زمان(عج)است!» ([1])  

فتوايي كوتاه از بزرگ مردي بلند مرتبه. گويي اين كلام بر بال­هاي فرشتگان نهاده شده بود تا در كوتاه­ترين فرصت ممكن به تمام كشور برسد؛ حتي تا حرمسراي شاه!
و اين گونه شد كه دست اجانب از اين سرزمين مقدّس كوتاه گرديد و دشمن يك بار ديگر طعم شكست از تشيّع ناب را چشيد و يك بار ديگر دانست كه روحانيّت شيعه ستون استواري است كه خيمه­ي اين سرزمين ولايت را همچنان پا بر جا بر دوش خواهد گرفت.

(1- انقلاب اسلامي و ريشه­هاي آن, عباسعلي عميدزنجاني ص348 _ 351.)

1 نظر »
بركه­ اي از تدبير
ارسال شده در 14 آبان 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

گرامي­داشت و شادباش عيد سعيد غدير

اين حجة الوداع رنگ حزن دارد كه آخرين حج است و رنج اين خداحافظي گلوي گسيخته زمين را مي­ فشارد. مكه آرام آرام در خويش مي­ شكند از فراق رسول خدا(ص)… هوا نفس­ گير است و زمين دل­تنگي مي­كند وداع تلخ رسول خدا(ص) را …، اما اين وداع تلخ، شيريني بركه خم را با خود دارد… كه مردي فراتر از پندارهاي بشري و فراتر از تمام معيارهاي ظاهري انسان خاكي به ولايت برگزيده مي­ شود.

غدير و بركه خم برگزيده مي­ شوند تا ولايت علي(ع) براي همگان رقم خورد؛ ولايتي كه چشمه حيات لازمان و لامكاني است، چشمه ­اي كه تا هميشه تاريخ خواهد جوشيد و ولايت و نبوت را به هم پيوند خواهد زد…

و اين روز بايد روز ولايت علي(ع) باشد، روزي كه ابراهيم(ع) از ميان كوهي از آتش در برابر نگاه­هاي شعله­و ر از آتش خشم و نعره شوم اهريمنان، پرده تيرگي­ ها و جهالت نمروديان را پاره كرد و در ميان شعله­ها حقيقت را فرياد زد كه تكه­ هاي يقينش در ميان آتش نخواهند سوخت …

و تو بايد بياموزي كه به تولاّ رسيدن؛ يعني رمز از خود بي­ خود شدن؛ نور شدن و بي­ وقفه تابيدن.

و ابراهيم(ع) به تولاّ رسيد در منجنيق؛

و اين روز، روز ولايت علي(ع) شد تا آنان كه عناد مي­ ورزند در جهل مرگ­بار خويش بمانند كه تولاّ به آنان نمي­ رسد.

اين روز بايد روز ولايت علي(ع) باشد، روزي كه آب، آلودگي قرن­ها را شست و كشتي ماند و ناخداي آن، و آنان كه ايمان آورده بودند نداي الهي كشتي­بان را …

ناخدايي كه بلنداي عصاي ايمانش به اوج مي­ رسيد و ايمان آورندگان به نوح(ع) مي ­دانستند كه آن­گاه كه مهلت تمام شود، بارش صاعقه­ ها را هيچ گريزي نيست و ايمان نياورندگان به ولايت … غدير فرصتي ديگر بود برايشان … فرصتي كه صراط مستقيم بود…

غدير نور ازلي است كه پيش از آفرينش جهان، در رگ­هاي هستي، جاري بود؛

بهار خجسته­ اي كه تكامل واپسين زمين را نويد مي­داد…؛

روز شكوفايي ولايت در قاموس خلقت …؛

روزي كه آرماني­ ترين انديشه را پيامبر خدا(ص) در اذهان همگان جاري ساخت تا جهان خاكي در تحولي عظيم و جهان افلاكي با ذوقي سليم، عبادت خدا را سرلوحه خويش قرار دهد…

و اين بركه، سكوي جاودانگي بود، بركه ­اي از تدبير براي رسيدن به رستگاري­ هاي پياپي، رفتگان برگشتند و نيامدگان شتاب كردند تا در اين آب­گير به اقيانوس رحمت خدا پيوند خورند كه اين­جا درِ بهشت باز مي­ شود و شد …

و درخت هستي كمال يافت و قرابت انسان با خدا آشكار گرديد. و باران الطاف رحماني بر گلزار جان­هاي تشنه باريدن گرفت تا توفان­هاي حريص، حريم سبز درختان را به بازي نگيرد و عدالت پشت حصارهاي تبعيض، به فراموشي سپرده نشود…

و غدير؛ روزي كه هستي، تمامت خود را بدو بخشيد كه:

آحاد ملك چو سجده بر آدم كرد 
بـر نــام علــي و شوكــت خاتــم كــرد
در روز غدير خــم نـه تــنـها آدم
بر قامت علي مرتضي فلك سر خم كرد

2 نظر »
15 ذي حجه؛ ولادت امام هادي(علیه السلام)
ارسال شده در 10 آبان 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

مي­ آيد از ژرفاي انوار الهي با آيه­ هاي آبي شادي.

مي­ آيد با صداقت صادق(علیه السلام)، نجابت كاظم(علیه السلام)، تبسم رضا(علیه السلام) و سخاوت جواد(علیه السلام)، تا هميشه حبل المتين مسكينان باشد.

و مدينه منتظر لحظه­ اي ناب است، لحظه­ اي كه چلچراغ هميشه روشن هدايت را به چشمان خويش خواهد ديد كه عباي رسالت بر دوش، شمشير عدالت بر كف، سرود كرامت بر لب، شور شهادت در دل و نور عبادت بر پيشاني دارد.

مدينه! مباركت باد لحظه­ هاي سبز ولادت. خوش به دامان بگير امام هدايت و فخر عالم امكان را.

درماندگان طريق سعادت او را مي­جويند كه خورشيد ديگري است از منظومه­ ي <كوثر>. او را كه غريب نواز دل غريبان است و آرامش دل يتيمان، او را كه خلوت فروز سينه بي­ پناهان است و فروغ ديده ­ي دردمندان. او را كه كهكشاني از نور هدايت با خود دارد تا فرا راه گم كردگان راه بيفروزد.

مي­ آيد تا هادي قلب­ها باشد به سوي رازدار آفرينش. مي­ آيد تا در بگشايد و راه نجاتمان بنماياند. مي­ آيد تا قامت­هاي خميده را راست كند، قامت­هاي خميده­ اي كه آلودگي و گنه­كاري، درد كهنه­ ي وجودشان است.


ولادت دهمین گلبرگ آسمانی، آیینه‏ ی عصمت، هادی امّت، اسوه‏ ی مجد و شرافت، نای پرخروش ولایت،ناخدای کشتی هدایت،

حضرت امام هادی (ع) بر پیروان ولایت خجسته باد…

 

2 نظر »
10 آبان 58 ؛ شهادت اولين شهيد محراب آيةالله قاضي طباطبايي(ره)
ارسال شده در 10 آبان 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

طعم تلخ تير زهرآلود نظام ستم شاهي را چشيده بود و از ديدن آن همه ظلم و ستم كه همچون صاعقه بر سر مردم فرود مي­ آمد، رنج فراوان مي­كشيد و در تب و تاب شديدي مي­ سوخت و مي­ ساخت.اين شد كه تصميم قاطع بر مبارزه عليه استبداد گرفت و در اين راه كمر همت بر بست.  

در روزگاران اختناق كه تاريكي ظلم و ستم سراسر ايران زمين را فراگرفته بود و امام آزادگان عروسك­هاي خيمه شب باز حكومت پهلوي را به هيچ انگاشته و چون عقابي تيزپرواز، ام الفساد جهاني را در نوك حمله خود قرار داده بود، <سيدمحمدعلي> در تبريز با سخنراني­هاي آتشين خود مردم قهرمان را به صحنه پيكار ­آورد و شعله آتش بر خرمن دشمن ­انداخت و همواره جام وصل را آرزو مي­كرد و سرانجام نيز در روز عيد قربان در محراب نماز و در حال نيايش با دوست به سوي او پركشيد.

نظر دهید »
اوج بندگي
ارسال شده در 4 آبان 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

اين­جا ميداني بود كه امتحان الهي آغاز مي ­شد و اسماعيل(ع) شولاي ايمان بر دوش افكنده، به قربانگاه رفت تا تو بياموزي كه هميشه تسليم باشي و مطاع امر حق تعالي …كه چنين باشي نوري از جنس ايمان، دست دلت را مي­ گيرد و تو را به سوي عشق، هدايت مي­كند…

ابراهيم(ع) در قربانگاه عشق…، اسماعيل(ع) دل داده به خواسته دلدار…، و زمين فخر مي­كند به آسمان كه معنا مي­شود: إنّي أعلم مَالاَ تَعْلَمُون و تو بايد از همه چيز دست بشويي تا همه چيز را به دست آوري و اين ترجمان تصميم و تسليم و اشتياق بندگي تام و اطاعت خالص است.

شايد اين جبراييل وحي است كه در تو فرود آمده و به آواز توحيد تو را ذره ذره به حق فرا مي­خواند… كه علايق را سر ببري تا لايق شوي… كه بخواهي كه چيزي نخواهي … كه اگر ميدان بدهي، دنيا براي جولان نفس هم، كم است! … صدايي در تو مي­پيچد… به آزموني بزرگ تو را فرا مي­خواند تا در مناي تقرب، حجاب­ها را سر ببُري.

حجاب راه خودت هستي، از ميان برخيز
خوشا كسي كه در اين راه بي­ حجاب رود


دل بايد صاف شود از تعدد خداياني كه در خود آفريده ­اي… <من>ها را بايد رو به سوي هدايت، سربريد تا اين مسلخ، خاتمه ­اي باشد براي تكاپوي نفس پر آزار… كه قرباني نيازهاي خود بودن؛ يعني از دست دادن همه چيز.

و اين ندا تو را به خود مي­خواند تا خليل­ وار برخيزي و از ميان شعله ­هاي سوزنده درون و در ازدحام جنون سر ببري <نفس> را تا در هجوم ناشكيبي­ ا، طعم خوش بندگي را به جان خويش بچكاني.

دل بايد به پير عشق دهي و سر به تيغ او، روبگير از هاجري كه مدام در آينه ذهنت تداعي مي­شود تا بگذري از آتش! اينك برخيز و تن به زلال رحمت ديرين خداوند سپار تا از وادي دين فروشان و كوران و كران رها شوي… پيراهن از غبار ترديد فرونشان تا آزادگي را فرياد زني… گام­ها را محكم­ بردار تا چشم زمزم از رد پاهاي تو گشوده گردد و طهارت آينه وجودت از آلودگي­ها، تيرگي­ها و ناپاكي­ها…

خليل­ وار برخيز تا در مناي عشق پرده ­هاي جهالت را بدري، از مرز خويش بگذري و به آبادي فنا برسي …

ين قرباني، قرباني كردن جاه و مال و موقعيت، مقام و شهرت و قدرت و مكنت است… و اين عشق است كه تو را به قربانگاه مي ­كشاند، عشقي به گستره تاريخ، و تاريخ، ابديتي است به اندازه حضور…

صفا و مروه را هروله كن تا جسم و جان از خانه انس و عادت­هاي هميشگي، رها شود. در عرفات عشق، ازگناه توبه كن تا لباس محرميت به تن كني…

اينك در مقام تعظيم بايست تا در باراني از شور و شعور، باراني از عطش، ­باراني از معرفت از خود برهي و اين رهيدن عيدي باشد براي تو، براي رسيدن به مرتبه ملكوت كه:

آن­كس كه تو را شناخت، جان را چه كند
فرزند و عـيال و خانمان را چه كند
ديـــوانــه كنــي هـر دو جهانش بخشي
ديوانه تو هر دو جهان را چه كـــند

5 نظر »
مناجات اشک‌ها
ارسال شده در 4 آبان 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

اگر از اعمال ام داوود جا ماندی یا آویختگان درخت طوبی را درک نکردی و یا شب‌های بزرگ قدر را قدر ندانستی، گوش جان به «أنی أرغَبُ إلیکِ» حسین(ع) بسپار؛ گوش دل به نوای کسی بده که ظهر روز نهم از خیمه بیرون آمد و دلش را در جوشش ناب عرفه وضو داد و در صحرای عرفات رها کرد؛ دلت را به جانب چپ کوه جبل الرحمة ببر، درست روبه‌روی کعبه بایست و همچون حسین(ع) دست‌هایت را بلند کن و چشم در چشم ملائک انداز و با دعای عرفانی عرفه، عارف اين روز شو.

باید برای رستن ازآلایش‌های پوچ دنیایی، آستین بالا بزنی و اشک‌هایت را برای مناجات خواندن به برکۀ چشم‌هایت دعوت کنی و روحت را با گریۀ خدایی، حجامت.

پس نَفْسَت را کبوترانه پیش پای اجابت الهی رها کن و با بارش اشک‌هایت امان نامۀ توبه را به امضا برسان كه مقبول شده باشي اينجا…

لازم نیست مسافر حجاز باشی و راهي عرفات شوی؛ همین که بارش رحمت «ادعونی استجب لکم» را بشنوی و هم‌صدا با نغمۀ ملائک «یا رب یا رب» بگویی، کافی است براي عاشق شدن؛ ماندن و براي دوست شدن.

اگر خوب گوش کنی، یاد می‌گیری چگونه حسین‌وار عاشقانه با خدا عشقبازی کنی، یاد می‌گیری نباید به خاطر خواسته‌های رنگارنگ دنیایی با خدا سخن بگویی، یاد می‌گیری بی‌آنکه چیزی بخواهی خدا را بخوانی؛ چيزي از دنيا و مافيهايش و يا حتي چيزي از سراي باقي را، كه فقط دوست را بخواهي و بس.

باید دريابي خدایی که حسین (ع) با او سخن می‌گوید، رب توست؛ پرورش دهنده تو؛ همان معشوقي که حسین(ع) برای تمام کردن حجش، جانش را در روز دهم برايش قربانی کرد؛ خودش و تمام ياران و فرزندانش را…
به راستی چه رازی است در نهم و دهم؛ نهم روز مناجات می‌شود و دهم روز تقصیر و قربانی؟ و چه تشابهی است ميان کربلا و عرفات؛ هر دو به ظاهر بیابان‌اند، اما هر دو میعادگاه عاشقان و قطعه‌ای از بهشت بر زمین كه عشق حسین(ع) را به خدا فریاد می‌زنند و هر دو مکانی برای مضمضه کردن آب یقین از چشمۀ حیات.

پس در این مکان‌ها و در این زمان‌ها دلِ بندخورده‌ات را به سوی کوی یار پرواز ده…

نظر دهید »
9 ذي حجه 60 ﻫ . ق؛ شهادت مسلم­بن عقيل در كوفه
ارسال شده در 4 آبان 1391 توسط الزهراء(سلام الله علیها) در در کوچه های تقویم

تو سفير عشقي و سفير عشق را ترسي از فرجام نيست! آن­هم فرجامي زيبا و شگفتي چون شهادت … پس به خود ببال كه سفير عشق حسيني و چون روز نخست دوباره <قالوا بليٰ> خواهي گفت… كه شرافت انساني را به مقام و رياست كاذب دنيا نخواهي فروخت، چون آنان كه از نيمه راه بازگشتند و فريب سراب دنيا را خوردند…

كربلاي تو، كوفه است تا هرگاه نامي از كوفه برده شود،  چشمان زينب(س) به سرخي بنشيند… ت

و بايد به كوفه بروي تا دروغ بودن همه ادعاها و شعارهاي پوشالي كوفيان را افشا كني؛ آنان كه پيش­تر فرق شكافته­ ي عمويت، علي(ع) را به پيمان شكنان پيشكش كردند…

اينك تو را تنها بگذارند در يك نماز و آن­گاه سرت را از بالاي دارالإماره بر زمين رها كنند تا جهانيان دريابند فاصله كوتاه پيمان تا شيطنت و عهدشكني را …

به كوفه برو … به مسلخ خون كه تو سفير حسيني و حسين(ع)، حسين شهادت بود، حسين شجاعت و شرافت و غيرت، حسيني كه دل به شهادت مي ­سپرد و ذلّت سرسپردگي و تحمل ستمگر را بر خود نمي­ خريد…

تو مي­روي تا نشان دهي حسين(ع) ذليل چنين ياري كنندگاني نخواهد بود… كه حسين(ع) اين­ها را خوب شناخته بود:

<… هرگاه دسته ­اي از مهاجمان شام به شما يورش آورند، هر كدام از شما به خانه رفته، در خانه را مي ­بنديد و چون سوسمار در خانه خود مي­خزيد و چون كفتار در لانه مي ­آرميد. به خدا سوگند! ذليل است آن­كه شما، ياري كننده او باشيد…>.

و حسين(ع) مي­خواست به آنان بفهماند كه آنان را مي­شناخت، پستي و دئانتشان را، اما باز هم مهربان است و پررأفت و رحمت …

 

نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 58
  • 59
  • 60
  • ...
  • 61
  • ...
  • 62
  • 63
  • 64
  • ...
  • 65
  • ...
  • 66
  • 67
  • 68
  • ...
  • 79

درباره ما

بسم الله الرحمن الرحیم

کاربران آنلاین

  • نورفشان
  • S.Fatemeh.mirahmadi

پیوند ها

  • مقام معظم رهبری
  • بنیاد علوم وحیانی اسراء
  • معاونت پژوهشی مدرسه علمیه الزهراء
  • مرکز خبر حوزه های علمیه
  • نرجس خاتون
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

مدرسه علمیه الزهرا همدان

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • در کوچه های تقویم
  • 30یاسی
  • فرهنگی
    • فعالیت های فرهنگی مدرسه
  • لینکدونی
  • معرفت شناسی
  • احکام

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

آمار

  • امروز: 267
  • دیروز:
  • 7 روز قبل: 291
  • 1 ماه قبل: 3419
  • کل بازدیدها: 200725

تبلیغات

  • رتبه بندی و امتیازدهی وبلاگ ها
  • آموزش ویدیویی وبلاگ نویسی
  • تکنیک های افزایش بازدید
کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان