اگر از اعمال ام داوود جا ماندی یا آویختگان درخت طوبی را درک نکردی و یا شبهای بزرگ قدر را قدر ندانستی، گوش جان به «أنی أرغَبُ إلیکِ» حسین(ع) بسپار؛ گوش دل به نوای کسی بده که ظهر روز نهم از خیمه بیرون آمد و دلش را در جوشش ناب عرفه وضو داد و در صحرای عرفات رها کرد؛ دلت را به جانب چپ کوه جبل الرحمة ببر، درست روبهروی کعبه بایست و همچون حسین(ع) دستهایت را بلند کن و چشم در چشم ملائک انداز و با دعای عرفانی عرفه، عارف اين روز شو.
باید برای رستن ازآلایشهای پوچ دنیایی، آستین بالا بزنی و اشکهایت را برای مناجات خواندن به برکۀ چشمهایت دعوت کنی و روحت را با گریۀ خدایی، حجامت.
پس نَفْسَت را کبوترانه پیش پای اجابت الهی رها کن و با بارش اشکهایت امان نامۀ توبه را به امضا برسان كه مقبول شده باشي اينجا…
لازم نیست مسافر حجاز باشی و راهي عرفات شوی؛ همین که بارش رحمت «ادعونی استجب لکم» را بشنوی و همصدا با نغمۀ ملائک «یا رب یا رب» بگویی، کافی است براي عاشق شدن؛ ماندن و براي دوست شدن.
اگر خوب گوش کنی، یاد میگیری چگونه حسینوار عاشقانه با خدا عشقبازی کنی، یاد میگیری نباید به خاطر خواستههای رنگارنگ دنیایی با خدا سخن بگویی، یاد میگیری بیآنکه چیزی بخواهی خدا را بخوانی؛ چيزي از دنيا و مافيهايش و يا حتي چيزي از سراي باقي را، كه فقط دوست را بخواهي و بس.
باید دريابي خدایی که حسین (ع) با او سخن میگوید، رب توست؛ پرورش دهنده تو؛ همان معشوقي که حسین(ع) برای تمام کردن حجش، جانش را در روز دهم برايش قربانی کرد؛ خودش و تمام ياران و فرزندانش را…
به راستی چه رازی است در نهم و دهم؛ نهم روز مناجات میشود و دهم روز تقصیر و قربانی؟ و چه تشابهی است ميان کربلا و عرفات؛ هر دو به ظاهر بیاباناند، اما هر دو میعادگاه عاشقان و قطعهای از بهشت بر زمین كه عشق حسین(ع) را به خدا فریاد میزنند و هر دو مکانی برای مضمضه کردن آب یقین از چشمۀ حیات.
پس در این مکانها و در این زمانها دلِ بندخوردهات را به سوی کوی یار پرواز ده…