ياصاحب الزمان
غریبی، بی قراری، عصر جمعه
دو قطره اشک جاری، عصر جمعه
تو می دانی چه آورده به روزم
همین چشم انتظاری عصر جمعه
بیا تا قلب خسته جان بگیرد
بیا تا غصه ها پایان پذیرد
بیاور با خودت مشک عمو را
بیا تا کودکی عطشان نمیرد
بیا مرهم شوی بال و پری را
نگاه نیمه جان و پرپری را
شده چشمان مقتل حلقه ی اشک
بیا و پس بگیر انگشتری را