به مناسبت 27 شهریور، روز شعر و ادب فارسی
شاعران را بخواهی تعریف کنی، اغراق شاید نباشد اگر بگویی گزارشگران حقیقتاند و مترجمان رازهای آسمان؛ نه همچون انبیا که حکمتهای حق را آن چنان که شنیدهاند، به زبان بیاورند و نه همچون اولیا که نور حق را چونان آینههایی تمامنما بر لوح خاک بتابانند؛ بلکه گُنگ خواب دیدهاند که در برهوت دنیا پرسه میزنند تا صاعقهای بر جانشان فرود آید و کلماتی چند از غیب در صفحه دلهایشان نقش ببندد!
شاعران را بخواهی تعریف کنی، شاید اغراق نباشد اگر بگویی میان آسمان و زمین سرگردانند! نه چندان آسمانیاند که از خاک و خاکیان رسته و به افلاکیان پیوسته باشند و نه چندان زمینیاند که آسمان را از خاطر برده و دل به خاک سپرده باشند!
و اما شعر، موهبت بینظیر الهی، ظرافت پنهان در دلها، عطوفت جاری در نگاهها که از نخستین روزهای وداع «آدم» با «بهشت»؛ با روح و جان بشر همراه و با غریبانگیهایش عجین شد! بشر رانده شده از بهشت موعود، تمام غربت خویش را به «شعر» سپرد و سرودن آغاز کرد؛ سرودن از بهار جاودانه بهشت، سرودن از آزادی پرندگانش، زلالی رودهایش و سرسبزی درختانش!
و اینک از رودکی تا اوستا! از «بوی جوی مولیان» تا «یاران چه غریبانه، رفتند از این خانه»! از عاشقانههای سعدی و نظامی تا عارفانههای عراقی و عصار و حافظ! از خیالآمیزیِ منوچهری تا رنگپروری بیدل! از نبض هیجانآمیز فردوسی تا بغض فرو خورده محتشم! از توبه سنایی تا «توحید» هاتف! از شور شمس تا رقص مولانا! از حضور تابناک حافظ تا طلوعِ تابان صائب! از «اشک یتیم» پروین تا «انتظار لالهگون» سپیده، دهها قرن عشق، معرفت، غربت و دلشدگی را با گیسوانی پیوند زده است که معطر از نام خداست و با یاد خداوند «جل جلاله»، هر چه بینی «نور» است و هر چه بنویسی، «نور»!
امروز، روز هزاران قلم آسمانیِ شاعران پر افتخار تاریخ ایران است که تنها یادی از آنها در «تذکرهها» مانده و «غریبانه»هایی که گاه، دلهای عاشق را به هم پیوند میزند؛ غریبانههایی که وقتی با «دوبیتی»های بابا طاهر شروع میشود، انگار از نای زخمآگین تمام برخاسته است!
و به راستی شعر، پرواز و پرندگی است؛ زیستن با ریشههای موجودات در سردابهای تفکر؛ دم و بازدمهای عشق است که به لهجههای مختلف، ترجمه میشود و «از هر زبان که میشنوی، نامکرر است»..