ملاقات با خدا
دعوتت کرده که بیایی اینجا ،برایش سخن بگویی از داشته ها ونداشته هایت ،از خطاها واشتباهاتت، از چیزهایی که داشته ای وسپاسش نگفته ای ، از نداشته هایی که خواسته ای ونگرفته ای ، از خودت برایش بگویی ، از دوست داشتنت …….. زمین برای یک سال چرخیده است . هر روز خورشید از مشرق طلوع و در مغرب غروب کرده است .
تا روزها وماهها بگذرند وبه امروز برسند و او تو را دعوت کرده که امروز اینجا باشی وبرایش سخن بگویی ، برایش حرف بزنی که او همیشه مشتاق شنیدن حرفهای توست .
اینجا عرفات است .جلگه ای وسیع وهموار ، خشک وسوزان ، بی آب وعلف ومواج از ماسه های نرم ساحلی…..
فکر می کنی چرا این سرزمین ؟ چرا این لباس ؟ من فکر می کنم در این سرزمین خشک وسوزان خواسته فقط حواسمان به اوباشد و بس…
خواسته که زیبایی های طبیعت ما را به خود مشغول نسازد و از او غافل ….
و خواسته با این لباس سفید که لباس پاکی هاست ، نویدمان دهد به پاکی از گناهان و خطاها ، شاید هم خواسته بگوید که این لباس توشه تان خواهد بود و باقی دیگر اعمالتان است وگفتار ونیت هایتان.
حالا با دلی به سپیدی این لباس با ابراهیم کربلا همراه شو ، خدا را بخوان وپای در میقات کربلا نه ، تا حجّت با حج ابراهیم کربلا در هم آمیزد وقتی که از حلقوم اسماعیل اش زمزم خون می جوشد…..
از همین جا می توانی بوی کربلا را احساس کنی، عطر دل انگیز عشق– ایثار وشهادت را که اینجا عرفات و امروز عرفه – فرودگاه (کل یوم عاشورا) است حسینیه (ثارالله ) است ندبه گاه (اسلام علی الشیب الخضیب) ویک خیمه مانده به قتیل العبرات است.
یادت باشد کانون خانه اش را هر گاه که دق الباب کنی ، دری برایت می گشاید وسلامت را پاسخ می دهد ، پس بخوان او را به ندبه واشک واستغفار و دستهای تهی ات را به سویش بگیر وبخواه که برهوت نیازت را با باران عنایت وبخشش خویش سیراب گرداند.
امروز می توانی ، اگر بخواهی ، سرنوشتت را عوض کنی و با ملائک همراه شوی وبالا بروی تا آغوش مهربان خدا .
امروز می توانی ، اگر بخواهی ، خدایان خفته در وجودت را خاکستر وطاعت خدا را به جا ی آنها بگذاری.
انشاء الله تعالی
به بهانه 9 ذی الحجه