اندوه سامرا
بغض هاي سامرا را لحظه اي براي آرامش نيست. گويي اندوه اين شهر را پاياني نيست. چشم ها دوباره بوي گريه مي دهند و غريبانه وداع خورشيد سامرا را نظاره مي كنند. چه كوتاه بهاري از فصل زندگانيت مي گذرد كه تو را اين چنين به خزان نشانده اند. بلنداي روح تو را كوچه هاي شهر هر روز و هر روز مرور مي كنند، اما چگونه عباسيان شوم وجود تو را به تنگناي زندان كشيده اند؟! تازيانه هاي سهمگين ظلم، بارها و بارها شيعيان را داغدار كرده است.
… و اينك واژه ها، فرسنگ ها دويده اند تا تسلاي اندوه مهدي(عج) بر بالين تو باشند.
چه بسيار روز و شبي كه خانه ابامحمد دلتنگ حضورش، ناله مي كرد و شعله هاي فراق از در و ديوار خانه امام زبانه مي كشيد و اينك، شاهد لحظه هاي تبدار رهايي امام است، رهايي از ناباوري زمانه، رهايي از دست هاي توطئه …
آسمان نظاره گر بلنداي حضور توست؛ تويي كه قامت هاشمي ات، ابهت قله امامت را در نگاه خاكيان تكرار كرد. هنوز منبر امامت خطبه هاي ولايت تو را به ياد دارد، آنگاه كه شب پرستان سياه دل در مقابل ولايت تو صف كشيدند، در حالي كه كهنه رداي جاهليت خويش را همچنان به دوش مي كشيدند.
اينان بازماندگان عصرهاي گنگ تاريخند، كوران ظلمت نشين كه نورانيت حق را در چهره ولايت نديدند و به باور خويش مي خواستند با تيغ حماقت، حق را معدوم كنند.
اي امام رهايي تو نيز چون اجداد پاكت با لهجه سبز جاودانگي در گوش زمان زمزمه خواهي شد.
حرمین امامین عسکریین در سامرا خیلی غریب است . کاش برای این امام موج وبلاگی راه بیندازیم در وبلاگهایمان