مدينه بوي غربت و بي كسي مي دهد، خاك بي پدري بر سرش ريخته اند. صداي قدسيان هم ناله با زمينيان است كه تابوت خورشيد پنجم را به ميعادگاه مي برند.
بقيع غربت هميشه نشسته بر دل زخمي تاريخ، آغوش مي گشايد بر روي بزرگمردي كه مصيبت بزرگ كربلا را به چشمان خويش ديده بود، مصيبتي كه او را در پنج سالگي به بلوغ درد رساند و او شور طفوليت را در پشت خرابه ي دلتنگ شام جا گذاشت.
امام شكافنده ي دانشها كه جامع علم و منبع دانش و مشهور به فضيلت و بينش بود و درجه علم و دانشش بالاتر از فهم بشري.
امام پايداري و تلخي چشيده از حماسه ي عاشورا كه پيمانش با خدا غير قابل ترديد و فضيلت و كمالش غير قابل انكار است.
امام علم كه چشمه هاي جوشان دانش و فنون و حكمت از انديشه هايش مي جوشيد و اوراق زندگي اش سراسر، سرشار از احاديث و روايت ها و كلمات قصار و نصيحت هاست.
كاشف قلمروهاي نامكشوف معرفت ميرود، اما هنوز دلواپس اسلامي است كه زنده ماندنش را مديون دلسوزي هاي حسين(علیه السلام) بوده است و خاندانش!
دلنگران قرآن است، ميرود و قرآن و اسلام و شاگردانش را به صادق آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) مي سپارد كه ميداند درد ناداني بشر را به كلمه اي از دانش الهي اش شفا مي دهد و طومار نافهمي انسان را مچاله مي كند.