روح حیات در عالم خاک
چه غمگین است امروز که مدینه غزل بی کسی خویش را فریاد می زند! چه روز دردناکی است امروز که بوی خیانت فضای مدینه را از آن خود می کند! چه روز تلخی است امروز…!
امروز زمین از غصه در هم می پیچد، باید که کوهها رشته رشته پراکنده شوند و کوچه ها شعله شعله به آسمان پرتاب گردند… امشب، ستاره ها می گریند. امشب،ابر پاره ها سراسیمه اند و سیاره ها در ضجه و ناله. امشب زمین نظاره گر اشک های مهتاب است. امشب دل آسمان گرفته و آرامش از همه جا رخت بربسته است.
آری اینها همه در سوگ احمد (صلی الله علیه و آله و سلم) است. او که اگر سبزی نگاهش نمی بود، هیچ سبزه ای در جهان نمی رست و اگر صدای گام هایش گوش تاریخ را نوازش نمی داد، جغرافیای عشق بی رنگ می شد.آفتاب گرم دست های او یتیمی جهان را جبران کرد.حسن یوسف، پرتو تجلی آفتاب زیبایی اوست. دم عیسوی از نفس او برکت یافت و عصای همت او، ساحران سیه پوش کفر و نفاق را از خلوت گاه اندیشه ها اخراج کرد و باران صفا و سادگی او، بر جلگه های جوامع، همه انسان ها را به سوی حاصل خیزی هدایت نمود.
عالم خلقت چه بسیار انتظار کشید تا درّ یکدانه آفرینش رخ بنماید و خورشید پر فروغ نبوت طلوع کند و امروز با رحلت آن وجود مبارک،عالم خاک برای همیشه در حرمان آن حضور شیرین خواهد ماند و در ذره ذره عالم خلقت نوای شکوه ای درخواهد پیچید که«اَللّهُمَّ نَشکوا إلَیکَ فَقَد نَبیّنا»
… و تو ای نور الهی فرو تابیده در عالم خاک، ای زلال لطف خدا در بوستان خلقت، ای عمیق ترین آینه نیکویی ها و خوبی ها، رفتنت چنان غم فزا بود که عالم را تا همیشه ای جاودانه در حسرت خود خواهد گداخت. در غم رفتن تو، خدا خلقت را به صبوری فراخواند وگر نه بر عالم هستی در وداع با تو چه می گذشت؟ زمین به مرهم قدم هایی که تو بر او نهاده بودی بر جای ماند و ماه به لذت آن لحظه که تو به سویش اشاره نمودی و به دو نیمه اش کردی، برپا ایستاد.
صبوری را عالم هستی از تو به ارمغان گرفت، ای صبورترین آیینه ایستادگی! عالم همه فدای نام پاک تو باد!
اینک روشن ترین بهانه هستی، آشکارترین حجت خدا،مخاطب«لولاک لما خلقت الافلاک» از عالم خاک رخت بر می بندد و عالم خلقت که به بهانه وجود او مجال حضور یافته بود در تحیر رحلت او فرو می ماند. فرشته مقرب الهی، ملک مرگ هنوز مبهوت آن جلال و شکوه است که گاه رحلت، روح بلند او را دربر گرفته بود. بهشت در پس قرن ها انتظار به میزبانی او زیور بسته و عالم خاک در حسرت کوچ او به غم نشسته است و انسان در این میان، در انسانیت خود و در شرافت و سعادت خود تا ابد مرهون و مدیون اوست که او باران لطف خدا بود بر جامعه بشری و روح حیات و هوشیاری انسان در کالبد بی روح عالم خاک.
سلام و درود جاودانه خدا بر رسول اعظمش باد.
تسلیت باد این ایام