نسيمي كه از هر سو به مشام خسته اش مي وزيد راه را برايش هموار مي كرد. زمام ناقه اش را كه از راهي دراز، خسته و درمانده بود به دست موسي بن خزرج سپرد. غبار اندوه بر چهره ي خسته ولي آرامش سايه مي افكند و گاه قطره اشكي كوچك بر دامنه ي گونه هايش رهسپار مي گشت. به دور دست مي نگريست و شايد به اين مي انديشيد كه برادرش در طوس سر بر زانوي كدام غربت گزارده است.
چندي پيش براي زيارت برادرش رضا(ع) از مدينه به سمت مرو حركت كرد و آنقدر اشتياق زيارت او بر جان خسته اش اميد مي داد كه مسافت راه و سختي مسير هيچ كدام نتوانست آتش اشتياقش را كم كرده و مانع از سفر سخت و طولاني او شود. گرماي بيابان و سوزش آفتاب، اندام ضعيفش را آنقدر مي آزرد كه گاه ناي پلك از هم گشودن را نداشت. ضعف و خستگي بر استخوان هاي ظريفش هجوم مي آورد و بيماري اش شدت مي گرفت. پس از پيمودن راهي سخت و مسيري طولاني زير درخت هاي سرسبز و در كنار نسيم روح انگيز ساوه كمي استراحت نمود. اما آتش تب فرو ننشست. و بيماري اش لحظه به لحظه عميقتر مي شد. از همراهانش پرسيد تا قم كه ديار مقدّر من است؛ چقدر باقي است و ده فرسخ بيشتر باقي نمانده بود. وقتي خبر بيماري اش به آل سعد رسيد و عطر قدومش مشام مشتاقشان را نوازش داد، به استقبال بانوي گرامي شان آمدند و موسي بن خزرج كه محترمترين مرد قوم بود مهار ناقه ي حضرت را در دست گرفت و آرام به سوي خانه ي كوچك خويش رهسپار شد.
فاطمه ي معصومه(س)تنها 17 روز در كنار شيعيان عاشق و مشتاق قم اقامت كرد و روح آزرده اش كه از غم غربت برادر چشم را در خستگي خويش شريك مي كرد به سمت آسمان قرب خداوندي پرواز نمود و قم ديار عاشقان و دلسوختگان اهل بيت گشت.
منبع : تاريخ قم، محمدحسين ناصر الشريعه .
سلام
ولایت مداری و ولایت پذیری را باید از فاطمه معصومه (س) آموخت