محرم عاشقانت گوش به زنگ صدای تواند و کربلا دارالشفای دلهای داغداریست که عمری در عطش تبسم لبهای خشکیده ماتم گرفته اند.
آری تو دوباره آمدی و لحظه لحظه با تو محرم و همه جا کربلا
آمدی تا دوباره پرچم مظلومیت نامدارانت در عرش و فرش به اهتزاز درآید که سنت گریستن بر مصیبت تو آغاز گر قرن ها عزاداری است؛ آغازی که از قنداقه حسین (ع) و با اشک های رسول (ص) تبرک گرفته است.
محرم! مقتل و طواف سرخت، بیرق هرچه جهاد و فریاد و آزادگی یاران آزاده ات در گوش عالم است.
کربلا مسلخ عشق و تو یادآور لبهای خشکیده ای و حسین قامت ایمان که سرهای وداع را بر زانو می نشاند. کربلا وعده گاه برگزیدگان خداست، این سرزمین وامدار خون سرخ آنان است.داغی که از شراره ای چون تیر گلو تا زخم عمود بر دوش این ایام سنگینی می کند.
محرم! تو همان معنای لحظه اجوف یایی که زبان مرثیه شعله می گیرد تا داغ فرزندان زهرا را با اشک ناله زند.
بازهم تو محرم! خیمه هایی که در تاریک و روشن صحرا در آغوش کربلا دامن گرفته اند….و باز ندای امدن توست و صدای گام های حسرتی که تا روز حادثه بر قلب ها می تازد.اندوه، چنگ بر حنجره های بغض آلود می زند.در سکوت غمبارت اندوهی ابدی خفته است.
نهیب دردهای پیچیده در دشت بازهم گام های عشاق را به این مذبح می کشان تا نظاره گر ایمان راستیناهل بیت در اوج نامردمی های ایام باشند.
بازهم محرم…
صدای پای محرم