بهار، تعجب سبزي است در چشم هاي خاك
رو به روي اين شگفت درنگ كن…
و درختان، تجسم استفهامي سبز، كه سال را چگون سرآوردي؟ و در زمين، براي شكفتن حتي يك گل، هيچ فكر كرده اي؟
بهار مي پرسد…
باغ را با كدام چشم به تماشا نشستي؟! و آب را چگونه؟
بهار، از حيطه تماشاي صِرف بيرون است…
بهار، فلسفه ساده اي است براي آن كه بدانيم، زمين عرصه كوچ است و غفلت، چه دريغ مطوّلي دارد.
بودن ضرورت است چنان كه زمستان و مرگ ضروري تر؛ آنسان كه بهار آمده است تا دامن دامن گل نثار گل سرسبد موجودات نمايد
و تو اي اشرف مخلوقات! چه گلي بر سر خويش نهاده اي؟
اي سرگردان! اگر به مرگ اعتماد كني، معاد جاذبه اي است كه تو را بر مي انگيزاند سبزتر از هزار بهار.
زنده ياد سلمان هراتي
سلام خسته نباشید
-خوش آن دمی که بهاران قرارمان باشد
×ظهور مهدی زهراٰ ؛ بهارمان باشد× سال نو بر شما مبارک ـ
مدرسه عالی معصومیه قم