به مناسبت اول ذيحجه ازدواج اميرالمؤمنين(ع) و حضرت زهرا(س)
مظهر جوانمردي و مردانگي، مردي كه دست پرورده دردانه آفرينش، پيامبر خاتم(ص) بود، با تمام عظمت و پاك دامنياش، با تمام بلنداي روحش، بر روي خاك تنها مانده بود و در روي زمين تنها گام بر مي داشت و… بیشتر »
آرشیو برای: "مهر 1391"
به بهانه آخر ذيقعده شهادت امام جواد(ع)
شب بدي است نفسها به خاك افتاده است و مـاه بــاديــه حــتي به خـاك افتاده است
زمـين مـدار نـخواهـد شنـاخــت بـعد از اين چه آتشي كه در خواب خاك افتاده است
من مردي را ميشناسم از تبار آسمانيان كه… بیشتر »
به مناسبت 25 ذي القعدة دحوالأرض؛
﴿وَ إلَي الأرض ِ كَيْفَ سُطِحَتْ﴾
بنگر كه چگونه فرش خاكي زمين از زير خانه كعبه مي گسترد؛ همان جا كه مركز طواف هاي هفت گانه است؛ هفت مرحله براي تكامل انسان! و اينك خاك ظرفيت و اصالت مي يابد كه قدم گاه انسان هاي آسماني… بیشتر »
<اللّهمّ صلّ علَي عليّبن موسي الرضا المرتضي عبدك و وليّ دينك>
دست بر سينه مقابلت ايستاده ام تا دل بيقرارم لطف جواب سلامت را شامل شود.
چشم مي دوزم به گلدسته ها و ضريحت، آن سان كه شب چشم مي دوزد به آفتاب سپيده. و رها مي شوم در رؤياي لطف… بیشتر »
هفدهم ذيالقعده 179 ق تبعيد هفتمين نور امامت, لكّهي ننگي ديگر بر دامان عبّاسيان افزود امام من! نميدانم اگر ما هم آن روز شاهد آن صحنه ي دردناك تاريخ بوديم, مثل مردم مدينه فقط صداي ضجّه هايمان بدرقهات ميكرد؟! نميدانم اين خون خروشان جوشان كه در رگ… بیشتر »
قدم هايش را خسته بر ميدارد، معلم بزرگ زندگي، درياي بيكران تجربه!
گونه هايي كه روزگاري به رنگ سيب سرخ بود اينك بيرنگ و پر چروك! دستان پر نشاط جواني كه بادام هاي پاي درخت را به سرعت جمع مي كرد، اينك لرزان و پينه دار؛ چشماني پر فروغ و زيبا و اينك… بیشتر »
براي حفاظت از كتاب و كلاس درسش به جاي مداد با خودش سنگ مي برد!
در باغچه ي خانه هم سنگ كاشته است. اسباب بازيهايش هم از جنس سنگ است...
سنگ، سنگ، سنگ، ... با سنگ پيمان بسته بود تا بيرون راندن كفتارها آرام ننشيند، پيمان بسته بود كه يك قدم پس نگذارد و… بیشتر »
به بهانه 11 ذيقعده ميلاد امام رضا(ع)
به نيت حرمت، به نيت ضريحت، به نيت آرامشي كه پس از زيارت تو در دلم سكني ميگزيند...
اللّهمَّ صَلِّ عَلي عليبن موسيالرّضا المرتضي الإمام التّقي النّقي و حجّتكَ عَلي مَن فَوقَ الأرض و مَن تحتَ الثَّري الصدّيقِ… بیشتر »
شهر را محاصره كردند و به دنبالش دلها را، تكه هاي قلب پاره پاره شده را بر نيزه كردند و بر دروازه آبادان كوبيدند.
حادثه اي بزرگ، عروق زمين را مي شكافت و بر ناآرامي خاك تازيانه زد. چشم سرداران، خيره شد در خون. باد، مسافر بازگشته از خاكسترهاست.… بیشتر »
دل دوبــاره عشــــق قسمت کرده است یــــاد کاوه، یــــــاد همّـــت کـرده است یـــاد ســـــــرداران بی سر کرده است یــــاد بـــــدر و یـــاد خیــبر کرده است یــــــاد مجـــنون و شلـمــچه کرده است یـــــــاد غــــوغای حـــلبــچه کرده است یــــاد… بیشتر »
در برگ ريزان خزان، بهاري از راه ميرسد كه نوروز انديشه است.
بهاري كه در آن با قلم و كتاب، با كلاس و سنگر تجديد بيعت ميكنيم و بذر <علم> و <عاطفه> را در مزرعه ي انديشه و دل مينشانيم.
كوچه ها بوي بهار مي دهند، بوي زندگي، بوي حرفهاي… بیشتر »
<سنگ بياور اسماعيل كه پروردگارم امر به تجديد بناي خانه اش داده است>
و دستان توانمند اسماعيل سنگها را بر مي دارد و در كنار تو بر زمين مي نهد تا تو با نفس هايي كه بوي خدا مي دهد و چشماني كه ابرهاي باراني را در خود پذيرفته است، لبيك گويان… بیشتر »
سيدبن طاووس, سوره پرواز را تلاوت كرد. (664 ق)
سحري در سرداب سامرا, صداي مولايش, حضرت حجّة را آشكارا شنيد كه براي پيروانش دعا مي كرد:
«پروردگارا! شيعيان از پرتو نور ما و باقيمانده ي گِل وجود ما, آفريده شده اند و گناهان فراواني به گرمي دوستي و … بیشتر »